مدرسه مهدیه خنداب

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

#خاطره

27 خرداد 1397 توسط مدرسه مهدیه خنداب

دفعه اولی که حسین به سوریه رفت خیلی برای ماسخت گذشت،

نه تنها روزشماری میکردیم برای بازگشتش بلکه ثانیه هارو هم میشمردیم تا برگرده.
یک روز تماس گرفت و گفت سه شنبه شب برمیگرده، بی نهایت خوشحال شدیم …
از ساعت ده شب در فرودگاه امام خمینی با یک سبد گل بزرگ منتظر برگشت ایشون بودیم که تقریبا برای ساعت سه هواپیماش رو زمین نشست.
تموم مدت پشت شیشه های سالن پرواز قرآن میخوندیم و ذکر میگفتیم تا از روی پله ها دیدیمش. شاد و خوشحال به سمتش رفتیم تا از گیت بیرون اومدتا مارو با اون سبد گل بزرگ دید با غم بزرگی که در چشماش و صداش نمایان بود گفت تورو خدا برید اونطرف و گل رو مخفی کنید. ماهم اطاعت کردیم و خودمون رو از گیت دور کردیم وقتی اومد بیرون و ازش علت رو جویا شدیم با حال عجیبی گفت تو این پرواز چندتا شهید آوردیم،تازه خیلی از ابدان شهدا در منطقه جاموند،میترسم پدر و مادر یکی از شهدا این دسته گل ها رو ببینه و آه بکشه.
تموم راه برگشت از فرودگاه رو با چشم اشکبار طی کردیم تا رسیدیم به منزل .
تا نمازصبح نشست واز خاطرات تلخ حلب گفت وما گریه کردیم…
بخاطر همین اتفاقات بار دوم که از سوریه برگشت بی خبر اومد

به نقل از #خواهر_شهید
#شهید_حسین‌_معز_غلامی

─┅═ঊঈ ? ঊঈ═┅─

─┅═ঊঈ ? ঊঈ═┅─

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدرسه مهدیه خنداب

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

17 ربیع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس