مدرسه مهدیه خنداب

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

برف که میبارد

09 بهمن 1396 توسط مدرسه مهدیه خنداب


از آدم‌برفی تا آدم‌حرفی!

دلم تنگ شده بود برای برف! برای این مرواریدهای سفید که عجیب عطر خدا را دارند! برف که می‌بارد، انگار خدا نقل می‌پاشد بر سر ما آدم‌ها! سفیدبخت می‌شویم! پیام هر دانه برف، این است که خدا هست! فدای دل توحیدی آن کشاورز روستایی که هنگام برف، حمد خدا را می‌کند! فدای مردمانی که همین چند روز پیش، برای باز شدن دل آسمان، نماز خواندند! فدای آن سردار که در برف کردستان، به نیروهایش دستور خیز می‌داد! حتی برف هم آمد اما باز خبری از سردار انتهای افق نشد! مادرت، برف که می‌آید، گمان می‌کند تو با برف می‌آیی! و باران که می‌بارد، با باران! و بهار که از راه می‌رسد، با بهار! کجایی حاج‌احمد؟! کجایی تا بخروشی علیه فیش حقوقی آدم‌حرفی‌ها؟! حرف، الی‌ماشاءالله؛ کار، تقریبا هیچ! وعده و ادعا و منم‌منم، فراوان؛ خدمت و تلاش و تدبیر، در کمترین میزان! باز «آدم‌برفی» کمی ما آدم‌ها را شاد می‌کند اما «آدم‌حرفی» همه‌اش حرف می‌زند و حتی رأی‌دهندگانش را هم پشیمان می‌کند! آدم‌حرفی‌های مکتب بخور و بخواب، استاد غافلگیر شدنند! و عوض «مدیریت بحران» مدیریت‌شان بحران دارد! اما آدم مکتب ولایت‌فقیه، حتی دست دشمن هم که بیفتد، با برق نگاه نافذش، دشمن را غافلگیر می‌کند! نه! ملتی که شهادت دارد و بلباسی و حججی دارد و حاج‌قاسم را دارد، هرگز اسارت ندارد! ببار‌ ای برف! ببار و با ما حرف بزن! و بگو که از کدام آسمان می‌آیی! و همسایه‌ کدام شهیدان بوده‌ای! آه! شهرداری از جنس مهدی باکری می‌خواهم! و قایقی که نامش «عاشورا» بود! می‌خواهم سوار این قایق شوم و بروم اروند تا از نزدیک، به بچه‌های والفجر 8 سلام کنم! شیربچه‌هایی که جزر و مد آن رود وحشی هم نتوانست غافلگیرشان کند! دلم روایت فتح می‌خواهد! بادگیر آبی بسیجی‌های نخلستان! ببار ‌ای برف! ببار و با من، قصه دستواره را بگو! معاون لشکری که ناشناس، می‌رفت شمال‌شهر و داد می‌زد: «برف پارو می‌کنیم!» و پولی هم نمی‌گرفت! می‌گفت: «امام و رزمنده‌ها را دعا کنید!» و عجبا! چکمه و پوتین هم به پا نمی‌کرد! می‌گفت: «من دوست دارم در راه خدمت به این مردم، ولو شمال‌شهری‌اش، کمی بیشتر درد سرما را حس کنم»! و باز هم عجبا! خود «محمدرضا دستواره» بچه‌ جنوب‌شهر بود! می‌گفت: «بالای شهر، برفش بیشتر است! و اقلا الان، کمک بیشتری می‌خواهد آنجا!» و این است انسان انقلاب اسلامی! و اینانند خمینی‌زاده‌ها! و همین گونه است که سردار سلیمانی می‌گوید: «ما برای امنیت همه شهرها و همه جای شهرها می‌جنگیم!» لابد دیده‌اید تصاویر خانه ساده پدری حاج‌قاسم را! این نگاه، کوبنده‌ترین جواب به کسانی است که توهم زده‌اند بسیجی و سرباز و سردار ما دنبال دامن ‌زدن به جنگ میان مردم و اینجای شهر و آنجای شهرند! لیکن هیهات! شهید مدافع حرم، مدافع حریم امنیت همه است؛ همه حتی آن مدیری که طعنه می‌زند به رزمندگان ما! پس ببار ‌ای برف! ببار و بگو قصه «مسیح کردستان» را که حتی در بیش از یک متر برف پاوه هم نیروهایش جا نزدند! سلام بر شهدای قله‌های غرب کشور که خودشان متحمل سرما شدند اما اجازه ندادند گرمای امنیت از بین برود! سلام بر خمینی به‌خاطر خمینی‌زاده‌ای چون بروجردی! و سلام بر خامنه‌ای به ‌خاطر خمینی‌زادگان دیگری چون همه مدافعان حرم!

#حسین_قدیانی

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدرسه مهدیه خنداب

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

17 ربیع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس